zirnevis

ساخت وبلاگ

روزگار عجیبی شده...هر چقدر ازت دور میشم دلتنگی به قلبم فشار میاره...

فکرم را دور میکنم...گوشم تو را میشنود...

چشمانم را میبندم....فکرم فرار میکند و تو را میاره...

این اعضای بدن من را باید همزمان چهار میخ کرد تا تو را نطلبند....

اما از قلبم میترسم....دردهای واقعی قلبم...

کاش تا دیدنت و لمس کردنت تاب بیاره...

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 199 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1398 ساعت: 20:46

هر بار تردید کردی

من جان دادم و مُردم....

تردیدهات، گلوله ای مرگبار  که هر بار چشمات به سمتم شلیک کرد...

چشم های مرددت، پای تیرباران من نشسته...

نفهمیدی این تردیدهات یکی از جان من کم میکنه...

روی جان آخرم، تو بمون اینبار، بدون تردید..

بدون ترس رفتنت، چشمامو ببندم و رویای برگشتت را ببینم

تردید نکن...اینبار دیگه جانی در بدن ندارم...

من تمام شدم...

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 182 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1398 ساعت: 20:46

وقتی به یکی میگی آرزوم هستی...یعنی دیگه بالاتر از اون وجود نداره...

شاید کلمه اون احساسم را بیان نکنه ولی آرزو برای من یعنی: 

زندگی، انرژی، لبخند، جیغ های شادی، خنده های از ته دل، کیک پختن، تزئین غذا و....

میبینی!! همه این ها یعنی زندگی...همه این ها با نگاه عاشقانه تو شروع میشه و پایانی نداره....

تو آرزوی من هستی...تو برای من سراسر زندگی هستی...

اگه توی چشمام نگاه میکردی ، پشت به آرزوهای من نمیکردی...

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 166 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1398 ساعت: 20:46

توی این روزهای آخر دارم فریاد میزنم که بیدار شی...دستمو بگیری و گرمش کنی...

میخوام از این قطار ۱۰ ساله،  پیاده بشم...

شاید ایستگاه بعدی کسی غیر از تو به انتظارم نشسته...

تا سوت قطار منتظرت میمونم شاید دامنم به دست های تو گیر کنه،،، تا آخرین نفس توی این قطار میمونم...

بیدار شو...فریادم را بشنو...اینبار تنهایی بدون من سخته...

قلبم جا میمونه....قلبی که عاشق شد، شکست، خرد شد، انتظار،انتظار، انتظار...با هر ضربه، زمزمه میکرد....

بیدار شو میلادم...

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 136 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1398 ساعت: 20:46

میدونی مرحله بعد از دلتنگی چیه...بی حس میشی...آدم ها بهت لبخند میزنند و تو همچنان هیچ حسی درونت احساس نمیکنی....از دوست داشتن بهت میگند و تو لبخند تلخ میزنی...چشمامو میبندم شاید حسی از درونم بیدار شد. zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 182 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1398 ساعت: 20:46

گاهی باید بگذری...از کسی که هنوز قلبم براش میتپه...ولی گاهی باید ندید بگیری تا این درد تموم بشه...باید تنهایی تمام این آرزوها را خاک کنم...تنهایی سوگواری کنم و تو باز مثل همیشه نیستی که بغلم کنی....با zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 154 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1398 ساعت: 20:46

این روزها دلم برای خودم تنگ میشه...روزگار عجیبی شده...

دلم برای آرزو کردنم تنگ شده...

خیلی بده تو این سن دیگه هیچ آرزویی نکنی...

امروز این حسرت ندیدنت، این بغض نبودنت از صبح راه گلومو گرفته بود...

روزهای سیاه زودتر بگذر...باید بلند شم...حتما پشت این کوه ها، دریایی هست...

جاری میشم توی عمق آب تا زلال شوم....

جاری میشم روی آتش درونم....

خدایا دستم را بگیر...این بنده ات بدجوری حسرت توی دلم گذاشت و رفت...

تو دستمو بگیر تا این غصه درونم تموم بشه...

 

 

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 163 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1398 ساعت: 20:46